تحلیل نشریه تایم از گزارش نهادهای اطلاعاتی «برآورد ملی اطلاعات» زلزله سیاسی در آمریكا بود
تحلیل نشریه تایم از گزارش نهادهای اطلاعاتی «برآورد ملی اطلاعات» زلزله سیاسی در آمریكا بود
تحلیل نشریه تایم از گزارش نهادهای اطلاعاتی «برآورد ملی اطلاعات» زلزله سیاسی در آمریكا بود
نويسنده: جو کلین
چکیده: عجیب اینجاست كه بوش به نظر نمیرسد خواهان به تأخیر افتادن افشای گزارش شده باشد. او به سادگی میتوانست چند هفته وقت بخواهد تا دولتش اهمیت گزارش «برآورد ملی اطلاعات» را مورد تأمل و بررسی قرار دهد و با متحدانمان درباره آن گفت و گو نماید و یك ابتكار دیپلماتیك جدید به منظور مذاكره با ایرانیان سازماندهی كند. نیكلاس برنز،معاون وزیر خارجه،گزارش كوتاهی را در این زمینه به اطلاع اعضای شورای امنیت سازمان ملل كه دور جدید تحریمها علیه ایران را بررسی كرده بودند رسانید؛ اما در همان زمان ارزیابی «برآورد ملی اطلاعات» به مطبوعات درز كرد. هنگامی كه خبر پخش شد، چینیها، كه ظاهرا و به طور غیر مترقبه آماده تأیید تحریمها بودند، از موضع خود عقبنشینی كردند.
رییس جمهور ناخشنود به نظر میرسید. او با چشمان پف كرده و شانههای افتاده، در مقابل جمع خبرنگاران ایستاده و سرگرم گفت و گو درباره گزارش جدید و غیر مترقبه «برآورد ملی اطلاعات» بود. مبنی بر این كه ایران برنامه سلاح هستهای را در سال 2003 متوقف كرده است. قیافه او طوری بود كه گویی تمام شب در «اتاق موقعیت» مشغول پرتاب صندلیها به اطراف بوده است. خبرنگاری به او متذكر شد كه سرحال به نظر نمیرسد، و رییس جمهور به شوخی گفت: «میدانید، مثل این است كه ... ـ چه طوری بگویم، مثل درس مقدماتی روانشناسی (PSYCHOLOGY 101) شده است؟» و در ادامه افزود: «نه، كاملا احساس سر حال بودن میكنم، نظر خوبی نسبت به زندگی دارم و خودم تصمیم گرفتم كه نزد شما بیایم تا بتوانم درباره گزارش «برآورد ملی اطلاعات»توضیح دهم». و سپس با حالتی جسورانه اظهار داشت: «و بنابراین، مثل درس مقدماتی روانشناسی است كه واقعا دشوار است، (PSYCHOLOGY 101) واقعا دشوار است. من قضایا را به خوبی درك میكنم، مشكلات را به وضوح میبنیم. و از «برآورد ملی اطلاعات» خواهم خواست كه به خاطر صلح هم كه شده، جامعه جهانی را هم چنان بسیج كند. و سپس از آنجا خارج شد. »
در واقع، بوش مثل سایر افرد بر آشفته به نظر میرسید؛ از این كه چگونه و چرا جامعه اطلاعاتی ملی امریكا ـ متشكل از 16 آژانس فدرال، كه وظیفه جاسوسی بر عهده دارند ـ گزارشی از «برآورد ملی اطلاعات» را منتشر كرده است كه تا حد بسیار زیاد سخنان تحریكامیز او در قبال ایران را تضعیف میكرد. همین اواخر، یعنی در 17 اكتبر، رییس جمهور گفته بود كه برنامه تولید بمب هستهای ایران ممكن است طلیعه «جنگ جهانی سوم» باشد. این سخن هم فوقالعاده مبالغهآمیز و هم بسیار عجیب بود. بوش اذعان داشت كه او برای اولین بار در ماه اوت تحلیل اطلاعاتی تازهای را پیرامون برنامه بمب هستهای ایران شنیده كه از قریبالوقوع بودن تولید بمب حكایت میكرد ؛ اما ـ نكته شگفت انگیز آن است كه ـ او به خود زحمت نداده تا از مایك ملك كانل ، مدیر «اطلاعات ملی» ، سئوال كند كه ممكن است این امر چه مو اردی را دربرگیرد. سناتور جوبایدن اندكی بعد چنین اظهار نظر كرد كه: «اگر این سخنان حقیقت داشته باشد، در آن صورت...این رییس جمهور یكی از بیكفایتترین رییس جمهوران تاریخ نوین امریكاست.»
بدیهی است كه این برهه مهم به نظر میرسد. احتمال دارد این امر جسورانهترین، غیر مترقبهترین و متمردانهترین عمل در تاریخ جامعه اطلاعاتی ایالات متحده امریكا باشد. چنین به نظر میآید كه زمام كنترل حفظ اسرار از دست دولت امریكا خارج شده است. گذشت آن روزهایی كه رؤسای جاسوسان برای صرف قهوه صبح به كاخ سفید میآمدند و تازهترین اطلاعات را در گوش رییس جمهور زمزمه میكردند و سایر كشورهای جهان دهها سال بعد از وجود آن آگاه میشدند، آن هم پس از درخواستهای متعدد «آزادی اطلاعات» كه ارزش و اعتباری برای گنجینه دفن شده صندوقچه سازمان سیا قایل شده بود. در حال حاضر، تازهترین برآوردهای اطلاعاتی تقریبا بیدرنگ در سراسر جهان اعلام میشود. یك مأمور پیشین سازمان سیا به من گفت: «واقعا شگفتآور است. ما چوب ماجرای فضاحت بار سلاحهای كشتار جمعی عراق را میخوریم. جامعه اطلاعاتی از آن قضیه شدیداً لطمه خورد. و بازیگران مختلف هرگز نخواستند كه بار دیگر از آنها سؤال شود كه «چرا در برابر دولت بپا نخاستند و حقیقت را بیان نكردند؟».
به نظر میرسد افشای حقایق درباره ایران باقی مانده اعتبار گروه ایران را بمباران كنید كاخ سفید به ویژه اعتبار دیك چنی، معاون رییس جمهور، را كه از موضع قدرت بر حمله تأكید میكرد، از بین برد. این افشاگری مثل زلزله سیاسی بود كه تلاشهای رییس جمهور را تكان داد. ظرف چند ساعت، هیلاری كلینتون از سوی مخالفانش در حزب دموكرات به دلیل رأی دادن به قطعنامه خصمانه ضد ایران در سنای امریكا رد سال جاری از نو مورد انتقاد قرار گرفت. لیكن لطمه ناخواستهای به اعتبار نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه وارد آمد كه بیش از همه علیه ایران رجزخوانی و تهدید میكرد. یك بار دیگر نگاه سیاه و سفید نومحافظهكاران به منطقه خاورمیانه اشتباه از آب در آمد. نورمن پادهورتز، نو محافظه كار كهنهكار، مصرانه اظهار میداشت: «جامعه اطلاعاتی كه سالهاست اطلاعاتی را با محاسبه دقیق برای تعضیف جورج دبلیو بوش منتشر میكند، بار دیگر به این عمل دست زده است و این بار هدفش عقیم گذاشتن احتمال صدور فرمان حمله هوایی رییس جمهور علیه تأسیسات هستهای ایران است. «اندكی بعد حتی پادهورتز هم از موضع خود عقبنشینی كرد».
لیكن فقط جامعه اطلاعاتی امریكا نبود كه سعی داشت مانع بمباران ایران توسط طرفداران جنگ در دولت شود. وزرای خارجه و دفاع و نیز فرماندهان نظامی ارتش بر آن بودند كه دیپلماسی بهترین شیوه مقابله با دشمن حقیقتا متخاصم و خطرناك در تهران است. تقریباً حدود یك سال قبل، پس از بركناری دونالد رامسفلد، رییس جمهور با رؤسای ستاد مشترك در «تانك» ـ تأسیسات امن پنتاگون ـ ملاقات كرد. بوش در مورد حمله به ایران از آنها سوال كرد. به او گفته شد كه عملیات بمباران میتواند خسارات شدیدی به تأسیسات هستهای و نظامی ایران وارد آورد؛ اما آنها گفتند كه به دلیل «واكنش» احتمالی، مخالف چنین حملهای هستند. آنها به بوش گفتند كه ممكن است ایرانیها عرصه را بر سربازان امریكایی در عراق تنگ كنند. آنها میتوانند با بستن تنگه هرمز جریان نفت را متوقف سازند و در نتیجه یك بحران اقتصادی جهانی پدید آورند. آنها همچنین میتوانند از خطر حملات تروریستی مورد حمایت ایران به خاك امریكا بهره گیرند.
تقریبا در همان زمان، گزارش جدید «برآورد ملی اطلاعات» درباره ایران در پیچ و خم جامعه اطلاعاتی در جریان بود. یك مقام بلندپایه اطلاعاتی امریكا هفته گذشته به من گفت كه گزارش حالی از این است كه «تقریبا میتوان با اطمینان گفت كه ایران برنامه سلاح هستهای را متوقف كرده است، اما اطلاعات كاملا قطعی نیست. این یافته به احتمال زیاد ایالات متحده امریكا را در همان اردوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میدهد ـ یعنی فوقالعاده نگران از اقدامات ایران در زمینه غنیسازی اورانیوم اما بسیار شكاك نسبت به تلاشهای حكومت جهت تبدیل آن اورانیوم به بمب.
پیچیدگی ازدیاد هستهای به سرعت زیاد میتواند پیچیدهتر شود. اما بر اساس پیمان منع ازدیاد هستهای، كشورها حق دارند برای اهداف مسالمتآمیز به غنیسازی اورانیوم بپردازند، اما آنها باید این عمل را تحت نظارت بینالمللی و به شیوةای شفاف انجام دهند. ایران عامل نگرانی آژانس بینالمللی انرژی اتمی بوده (و هست) زیرا بخشی از برنامه غنیسازی را پنهان كرده بود ـ و همچنین به این دلیل كه عموماً گفته میشود ایران برنامه مخفی تولید بمب هستهای را داشته (در واقع تا سال 2003 این طور بوده) است.
حتی پس از ارزیابی جدید اطلاعاتی ، برنامه غنیسازی اورانیوم ایران همچنان مایه نگرانی جامعه بینالمللی است؛ زیرا غنیسازی دشوارترین بخش ساخت بمب هستهای به شمار میرود. ایران ادعا میكند كه غنیسازی اورانیوم را به منظور برنامه مسالمتآمیز تولید انرژی انجام میدهد؛ اما ـ با توجه به اقیانوس نفت این كشور ـ غالب ناظران بینالمللی این حرف را باور ندارند.
ساختار حكومتی ایران مبهم و تقریبا غیر قابل نفوذ است و به دشواری میتوان پی برد كه اهرمهای قدرت دقیقاً در دست چه كسی است. همه نهادها و تشكیلات به دو گونه است، یك رییس جمهور منتخب و محبوب ([آقای] محمود احمدینژاد) و یك مقام عالی ـ مقتدرتر ـ رهبری (آیتالله علی خا منهای) وجود دارد. ارتش ایران و یك سپاه ـ قدرتمندتر ـ پاسداران انقلاب در صحنه حضور دارند.
همین دو سال قبل یك دیپلمات برجسته امریكایی به من گفت: «ما از آنچه كه در حكومت ایران رخ میدهد هیچ اطلاعی نداریم،» لیكن این وضع در سال گذشته تا حد زیادی دگرگون شده است. «گروه ویژه تحلیل ایران» در سازمان سیا كه خود را «پرشیا هاوس» [خانه ایران] مینامد از تحلیلگران منطقهای خاورمیانه سازمان سیا، منشعب شد. تلاش عمده آنها بر آن استوار بود كه منابع اطلاعاتی انسانی در داخل ایران را به خدمت بگیرند. و پس از آن در ماههای ژوئن و ژوئیه، سرمایهگذاری جدید درباره ایران نتیجه داد. شاید بخشی از اطلاعات [مورد نیاز] از سوی علیرضا عسگری ـ ژنرال سپاه پاسداران انقلاب ایران كه در ماه فوریه به تریكه پناهنده شد ـ به دست آمده باشد. اما یك مقام بلندپایه اطلاعاتی امریكا به من اطمینان داد كه «اطلاعات از چندین منبع مختلف گردآوری شده است.» او افزود: «بدون دریافت اطلاعات از منابع مختلف نمیتوان یك ارزیابی با دقت «زیاد» به عمل آورد».
در ماه اوت ،مك كانل ، مدیر «اطلاعات ملی» به مایكل هایدن، رییس سازمان سیا، دستور داد كه برآورد جدید اطلاعاتی را كه بازتاب دهنده تازهترین اطلاعات باشد تا «روز كارگر» (اولین دوشنبه ماه سپتامبر در امریكا) آماده سازد. هایدن گفت كه به وقت بیشتری نیاز دارد. مك كانل ضربالاجل 30 نوامبر را تعیین كرد. از آنجایی كه بعضی از منابع اطلاعاتی تازه بودند، هایدن تصمیم گرفت یك گروه عملیات ضد اطلاعات به نام «تیم سرخ» تشكیل دهد تا اطمینان حاصل كند كه ایالات متحده امریكا فریب اطلاعات نادرست را نمیخورد. در اواخر اكتبر، تحلیلگران«پرشیا هاوس» و «تیم سرخ» یافتههای خود را در اتاق هایدن، به شخص او و به استو كاپس، قائم مقام وی، ارائه دادند. «تیم سرخ» دریافته بود كه احتمال اطلاعات نادرست در مورد ایران «قابل قبول اما غیرمحتمل است. این برآورد موجب شد دو آژانس از 16 آژانس اطلاعاتی ـ اما نه سازمان سیا ـ از اطمینان «بسیار» بالای نهایی در مودر توقف برنامه سلاح هستهای ایران در سال 2003 ابراز ناخرسندی كنند. از طرف دیگر، همه آنها به اتفاق بر این نظر بودند كه یافته «معقول» مبنی بر این كه ایران دوباره این برنامه را آغاز نكرده، صحت دارد. هیأت مدیره اطلاعات ملی تشكیل جلسه داد و در روز سه شنبه 27 نوامبر به نتیجه رسید. یك مقام بلندپایه اطلاعاتی به آن گفت: «جلسه اندكی بیش از دو ساعت طول كشید. اما مواقعی وجود داشت كه نشستهای متعدد ساعتها و ساعتها طول میكشید تا به یك اجماع دست بیابیم بویژه زمانی كه قضیه به یكی از همسایگان ایران مربوط میشد.»
هایدن و تحلیلگران ارشد در مسایل ایران روز چهارشنبه 28 نوامبر درباره یافتههای جدید «برآورد ملی اطلاعات» به رییس جمهور جورج بوش گزارش دادند. اما به نظر میرسد كه رییس جمهور تلاش چندانی به عمل نیاورد تا محاسبه نماید كه دولت امریكا چگونه میتواند صراحت و صداقت تكان دهنده گزارش اطلاعاتی را در مقابله با ایران به نفع خود به كار گیرد. كنت پولاك، عضو شورای امنیت ملی در دولت كلینتون و نویسنده كتاب «معمای ایران» گفت: «او میتوانست خطاب به ایرانیان بگوید كه این مدرك نشان میدهد كه ما قصد جنگ نداریم. ما قصد لطمه زدن به شما را نداریم. «او در ادامه افزود: « اما ما ـ و سایر كشورهای جهان ـ بسیار نگران برنامه غنیسازی اورانیوم توسط شما هستیم؛ پس بیایید بنشینیم و در مورد آن گفت و گو كنیم».
عجیب اینجاست كه بوش به نظر نمیرسد خواهان به تأخیر افتادن افشای گزارش شده باشد. او به سادگی میتوانست چند هفته وقت بخواهد تا دولتش اهمیت گزارش «برآورد ملی اطلاعات» را مورد تأمل و بررسی قرار دهد و با متحدانمان درباره آن گفت و گو نماید و یك ابتكار دیپلماتیك جدید به منظور مذاكره با ایرانیان سازماندهی كند. نیكلاس برنز،معاون وزیر خارجه،گزارش كوتاهی را در این زمینه به اطلاع اعضای شورای امنیت سازمان ملل ـ كه دور جدید تحریمها علیه ایران را بررسی كرده بودند ـ رسانید؛ اما در همان زمان ارزیابی «برآورد ملی اطلاعات» به مطبوعات درز كرد. هنگامی كه خبر پخش شد، چینیها، كه ظاهرا و به طور غیر مترقبه آماده تأیید تحریمها بودند، از موضع خود عقبنشینی كردند.
نكته مهمی كه رییس جمهور در كنفرانس مطبوعاتی كاخ سفید مورد بحث قرار نداد و در این زمینه سؤالی هم از او نشد، این بودكه ایران برنامه سلاحهای هستهای خود را «در واكنش به فشار و بازرسی بینالمللی» متوقف كرده است. چندین منبع اطلاعاتی به من گفتند كه آنها این امر را مهمترین یافته گزارش مزبور تلقی میكنند. یكی از آنها گفت: «ایران نفوذناپذیر نیست. فشار دیپلماتیك مؤثر واقع میشود و این نكتهای است كه ما پیش از این نمیدانستیم».
لیكن فشار دیپلماتیك از سوی بوش و چنی، اگر هم پذیرفته شده باشد، با اكراه بوده است. حتی زمانی كه رییس جمهور بوش از ابتكاری حمایت میكند، مثل حمایتی كه از كنفرانس اخیر آناپولیس به منظور از سرگیری گفت و گوهای صلح اسراییل ـ فلسطینی به عمل آورد، نوعی ویژگی خلق الساعه و فیالبداهه برای این اقدام ـ یعنی یك شتابزدگی آشكار در واپسین لحظات برای سرهم بندی كردن یك میراث ـ وجود دارد. آنچه از گزارش «برآورد ملی اطلاعات » بر میآید این است كه دیپلماسی توأم با خط تحریم بینالمللی قدرت بسیار بیشتری در كاربرد علیه ایران دارد تا آنچه تا به حال در حل درگیری اسراییل ـ فلسطینی مؤثر بوده است . تردیدی نیست كه كنار آمدن با ایران آسان نیست. در سال 2003، رییس جمهور كلینتون سعی كرد با محمد خاتمی، رییس جمهور ایران ، دست بدهد ـ اما در لحظه آخر از سوی مقامهای بالاتر به خاتمی دستور داده شد كه از این كار خودداری كند. حقیقت این است كه ملاهای ایران در بیشتر مواقع تمایل به گفت و گو با ایالات متحده امریكا ندارند، به همان اندازه كه بوش تمایلی به برخورد مستقیم با آنها ندارد ـ هر چند این احتمال وجود داشت كه یك ابتكار ایرانی در سال 2003 وجود داشته باشد؛ یعنی زمانی كه به نظر میرسید نظامیان آمریكا به زودی در دو سوی مرزهای ایران یعنی افغانستان و عراق مستقر خواهند شد. جامعه اطلاعاتی آمریكا هنوز در این مورد اختلاف نظر دارد كه آیا تدبیری كه از طریق سفارت سوئیس به دست ایالات متحده امریكا رسیده و قول گفت و گوها در طیف وسیع را میدهد یك تلاش آزاد از سوی میانهروهای ایران بوده یا این كه در عالیترین سطح حكومت ایران مورد تأیید قرار گرفته بود.
ارزیابی «برآورد ملی اطلاعات» امریكا یك فرصت نوید بخش را هم از دست داد. تصور كنید اگر رییس جمهور گفته بود: «این گزارش یعنی این كه ما خواهان جنگ نیستیم. ما میخواهیم گفت و گو كنیم كه همه زمینهها از جمله لغو تحریمهای اقتصادی و اذعان به این نكته كه شما قدرت مهم منطقهای هستید را در بر میگیرد. در این گفت و گو همه چیز مطرح میشود البته تا زمانی كه شما هم همه چیز را مطرح كنید. این بدان معناست كه نه فقط اطلاعات مربوط به برنامه غنیسازی اورانیوم بلكه حمایت شما از سازمانهای تروریستی باید مورد گفت و گو قرار گیرد. «ایران چگونه میتوانست به این اظهارات پاسخ منفی دهد؟».
اما این قضیه به یك رییس جمهور دیگر نیاز دارد. ظاهرا رییس جمهور كنونی اشتیاق ، خلاقیت و شكیبایی آن را ندارد كه به مهمترین دیپلماسی كشور در مقابله با دشمنان بر سر مسایلی بپردازد كه ممكن است به معنای فاصله میان جنگ و صلح باشد.
منبع: www.irdc.ir
رییس جمهور ناخشنود به نظر میرسید. او با چشمان پف كرده و شانههای افتاده، در مقابل جمع خبرنگاران ایستاده و سرگرم گفت و گو درباره گزارش جدید و غیر مترقبه «برآورد ملی اطلاعات» بود. مبنی بر این كه ایران برنامه سلاح هستهای را در سال 2003 متوقف كرده است. قیافه او طوری بود كه گویی تمام شب در «اتاق موقعیت» مشغول پرتاب صندلیها به اطراف بوده است. خبرنگاری به او متذكر شد كه سرحال به نظر نمیرسد، و رییس جمهور به شوخی گفت: «میدانید، مثل این است كه ... ـ چه طوری بگویم، مثل درس مقدماتی روانشناسی (PSYCHOLOGY 101) شده است؟» و در ادامه افزود: «نه، كاملا احساس سر حال بودن میكنم، نظر خوبی نسبت به زندگی دارم و خودم تصمیم گرفتم كه نزد شما بیایم تا بتوانم درباره گزارش «برآورد ملی اطلاعات»توضیح دهم». و سپس با حالتی جسورانه اظهار داشت: «و بنابراین، مثل درس مقدماتی روانشناسی است كه واقعا دشوار است، (PSYCHOLOGY 101) واقعا دشوار است. من قضایا را به خوبی درك میكنم، مشكلات را به وضوح میبنیم. و از «برآورد ملی اطلاعات» خواهم خواست كه به خاطر صلح هم كه شده، جامعه جهانی را هم چنان بسیج كند. و سپس از آنجا خارج شد. »
در واقع، بوش مثل سایر افرد بر آشفته به نظر میرسید؛ از این كه چگونه و چرا جامعه اطلاعاتی ملی امریكا ـ متشكل از 16 آژانس فدرال، كه وظیفه جاسوسی بر عهده دارند ـ گزارشی از «برآورد ملی اطلاعات» را منتشر كرده است كه تا حد بسیار زیاد سخنان تحریكامیز او در قبال ایران را تضعیف میكرد. همین اواخر، یعنی در 17 اكتبر، رییس جمهور گفته بود كه برنامه تولید بمب هستهای ایران ممكن است طلیعه «جنگ جهانی سوم» باشد. این سخن هم فوقالعاده مبالغهآمیز و هم بسیار عجیب بود. بوش اذعان داشت كه او برای اولین بار در ماه اوت تحلیل اطلاعاتی تازهای را پیرامون برنامه بمب هستهای ایران شنیده كه از قریبالوقوع بودن تولید بمب حكایت میكرد ؛ اما ـ نكته شگفت انگیز آن است كه ـ او به خود زحمت نداده تا از مایك ملك كانل ، مدیر «اطلاعات ملی» ، سئوال كند كه ممكن است این امر چه مو اردی را دربرگیرد. سناتور جوبایدن اندكی بعد چنین اظهار نظر كرد كه: «اگر این سخنان حقیقت داشته باشد، در آن صورت...این رییس جمهور یكی از بیكفایتترین رییس جمهوران تاریخ نوین امریكاست.»
بدیهی است كه این برهه مهم به نظر میرسد. احتمال دارد این امر جسورانهترین، غیر مترقبهترین و متمردانهترین عمل در تاریخ جامعه اطلاعاتی ایالات متحده امریكا باشد. چنین به نظر میآید كه زمام كنترل حفظ اسرار از دست دولت امریكا خارج شده است. گذشت آن روزهایی كه رؤسای جاسوسان برای صرف قهوه صبح به كاخ سفید میآمدند و تازهترین اطلاعات را در گوش رییس جمهور زمزمه میكردند و سایر كشورهای جهان دهها سال بعد از وجود آن آگاه میشدند، آن هم پس از درخواستهای متعدد «آزادی اطلاعات» كه ارزش و اعتباری برای گنجینه دفن شده صندوقچه سازمان سیا قایل شده بود. در حال حاضر، تازهترین برآوردهای اطلاعاتی تقریبا بیدرنگ در سراسر جهان اعلام میشود. یك مأمور پیشین سازمان سیا به من گفت: «واقعا شگفتآور است. ما چوب ماجرای فضاحت بار سلاحهای كشتار جمعی عراق را میخوریم. جامعه اطلاعاتی از آن قضیه شدیداً لطمه خورد. و بازیگران مختلف هرگز نخواستند كه بار دیگر از آنها سؤال شود كه «چرا در برابر دولت بپا نخاستند و حقیقت را بیان نكردند؟».
به نظر میرسد افشای حقایق درباره ایران باقی مانده اعتبار گروه ایران را بمباران كنید كاخ سفید به ویژه اعتبار دیك چنی، معاون رییس جمهور، را كه از موضع قدرت بر حمله تأكید میكرد، از بین برد. این افشاگری مثل زلزله سیاسی بود كه تلاشهای رییس جمهور را تكان داد. ظرف چند ساعت، هیلاری كلینتون از سوی مخالفانش در حزب دموكرات به دلیل رأی دادن به قطعنامه خصمانه ضد ایران در سنای امریكا رد سال جاری از نو مورد انتقاد قرار گرفت. لیكن لطمه ناخواستهای به اعتبار نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه وارد آمد كه بیش از همه علیه ایران رجزخوانی و تهدید میكرد. یك بار دیگر نگاه سیاه و سفید نومحافظهكاران به منطقه خاورمیانه اشتباه از آب در آمد. نورمن پادهورتز، نو محافظه كار كهنهكار، مصرانه اظهار میداشت: «جامعه اطلاعاتی كه سالهاست اطلاعاتی را با محاسبه دقیق برای تعضیف جورج دبلیو بوش منتشر میكند، بار دیگر به این عمل دست زده است و این بار هدفش عقیم گذاشتن احتمال صدور فرمان حمله هوایی رییس جمهور علیه تأسیسات هستهای ایران است. «اندكی بعد حتی پادهورتز هم از موضع خود عقبنشینی كرد».
لیكن فقط جامعه اطلاعاتی امریكا نبود كه سعی داشت مانع بمباران ایران توسط طرفداران جنگ در دولت شود. وزرای خارجه و دفاع و نیز فرماندهان نظامی ارتش بر آن بودند كه دیپلماسی بهترین شیوه مقابله با دشمن حقیقتا متخاصم و خطرناك در تهران است. تقریباً حدود یك سال قبل، پس از بركناری دونالد رامسفلد، رییس جمهور با رؤسای ستاد مشترك در «تانك» ـ تأسیسات امن پنتاگون ـ ملاقات كرد. بوش در مورد حمله به ایران از آنها سوال كرد. به او گفته شد كه عملیات بمباران میتواند خسارات شدیدی به تأسیسات هستهای و نظامی ایران وارد آورد؛ اما آنها گفتند كه به دلیل «واكنش» احتمالی، مخالف چنین حملهای هستند. آنها به بوش گفتند كه ممكن است ایرانیها عرصه را بر سربازان امریكایی در عراق تنگ كنند. آنها میتوانند با بستن تنگه هرمز جریان نفت را متوقف سازند و در نتیجه یك بحران اقتصادی جهانی پدید آورند. آنها همچنین میتوانند از خطر حملات تروریستی مورد حمایت ایران به خاك امریكا بهره گیرند.
تقریبا در همان زمان، گزارش جدید «برآورد ملی اطلاعات» درباره ایران در پیچ و خم جامعه اطلاعاتی در جریان بود. یك مقام بلندپایه اطلاعاتی امریكا هفته گذشته به من گفت كه گزارش حالی از این است كه «تقریبا میتوان با اطمینان گفت كه ایران برنامه سلاح هستهای را متوقف كرده است، اما اطلاعات كاملا قطعی نیست. این یافته به احتمال زیاد ایالات متحده امریكا را در همان اردوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میدهد ـ یعنی فوقالعاده نگران از اقدامات ایران در زمینه غنیسازی اورانیوم اما بسیار شكاك نسبت به تلاشهای حكومت جهت تبدیل آن اورانیوم به بمب.
پیچیدگی ازدیاد هستهای به سرعت زیاد میتواند پیچیدهتر شود. اما بر اساس پیمان منع ازدیاد هستهای، كشورها حق دارند برای اهداف مسالمتآمیز به غنیسازی اورانیوم بپردازند، اما آنها باید این عمل را تحت نظارت بینالمللی و به شیوةای شفاف انجام دهند. ایران عامل نگرانی آژانس بینالمللی انرژی اتمی بوده (و هست) زیرا بخشی از برنامه غنیسازی را پنهان كرده بود ـ و همچنین به این دلیل كه عموماً گفته میشود ایران برنامه مخفی تولید بمب هستهای را داشته (در واقع تا سال 2003 این طور بوده) است.
حتی پس از ارزیابی جدید اطلاعاتی ، برنامه غنیسازی اورانیوم ایران همچنان مایه نگرانی جامعه بینالمللی است؛ زیرا غنیسازی دشوارترین بخش ساخت بمب هستهای به شمار میرود. ایران ادعا میكند كه غنیسازی اورانیوم را به منظور برنامه مسالمتآمیز تولید انرژی انجام میدهد؛ اما ـ با توجه به اقیانوس نفت این كشور ـ غالب ناظران بینالمللی این حرف را باور ندارند.
ساختار حكومتی ایران مبهم و تقریبا غیر قابل نفوذ است و به دشواری میتوان پی برد كه اهرمهای قدرت دقیقاً در دست چه كسی است. همه نهادها و تشكیلات به دو گونه است، یك رییس جمهور منتخب و محبوب ([آقای] محمود احمدینژاد) و یك مقام عالی ـ مقتدرتر ـ رهبری (آیتالله علی خا منهای) وجود دارد. ارتش ایران و یك سپاه ـ قدرتمندتر ـ پاسداران انقلاب در صحنه حضور دارند.
همین دو سال قبل یك دیپلمات برجسته امریكایی به من گفت: «ما از آنچه كه در حكومت ایران رخ میدهد هیچ اطلاعی نداریم،» لیكن این وضع در سال گذشته تا حد زیادی دگرگون شده است. «گروه ویژه تحلیل ایران» در سازمان سیا كه خود را «پرشیا هاوس» [خانه ایران] مینامد از تحلیلگران منطقهای خاورمیانه سازمان سیا، منشعب شد. تلاش عمده آنها بر آن استوار بود كه منابع اطلاعاتی انسانی در داخل ایران را به خدمت بگیرند. و پس از آن در ماههای ژوئن و ژوئیه، سرمایهگذاری جدید درباره ایران نتیجه داد. شاید بخشی از اطلاعات [مورد نیاز] از سوی علیرضا عسگری ـ ژنرال سپاه پاسداران انقلاب ایران كه در ماه فوریه به تریكه پناهنده شد ـ به دست آمده باشد. اما یك مقام بلندپایه اطلاعاتی امریكا به من اطمینان داد كه «اطلاعات از چندین منبع مختلف گردآوری شده است.» او افزود: «بدون دریافت اطلاعات از منابع مختلف نمیتوان یك ارزیابی با دقت «زیاد» به عمل آورد».
در ماه اوت ،مك كانل ، مدیر «اطلاعات ملی» به مایكل هایدن، رییس سازمان سیا، دستور داد كه برآورد جدید اطلاعاتی را كه بازتاب دهنده تازهترین اطلاعات باشد تا «روز كارگر» (اولین دوشنبه ماه سپتامبر در امریكا) آماده سازد. هایدن گفت كه به وقت بیشتری نیاز دارد. مك كانل ضربالاجل 30 نوامبر را تعیین كرد. از آنجایی كه بعضی از منابع اطلاعاتی تازه بودند، هایدن تصمیم گرفت یك گروه عملیات ضد اطلاعات به نام «تیم سرخ» تشكیل دهد تا اطمینان حاصل كند كه ایالات متحده امریكا فریب اطلاعات نادرست را نمیخورد. در اواخر اكتبر، تحلیلگران«پرشیا هاوس» و «تیم سرخ» یافتههای خود را در اتاق هایدن، به شخص او و به استو كاپس، قائم مقام وی، ارائه دادند. «تیم سرخ» دریافته بود كه احتمال اطلاعات نادرست در مورد ایران «قابل قبول اما غیرمحتمل است. این برآورد موجب شد دو آژانس از 16 آژانس اطلاعاتی ـ اما نه سازمان سیا ـ از اطمینان «بسیار» بالای نهایی در مودر توقف برنامه سلاح هستهای ایران در سال 2003 ابراز ناخرسندی كنند. از طرف دیگر، همه آنها به اتفاق بر این نظر بودند كه یافته «معقول» مبنی بر این كه ایران دوباره این برنامه را آغاز نكرده، صحت دارد. هیأت مدیره اطلاعات ملی تشكیل جلسه داد و در روز سه شنبه 27 نوامبر به نتیجه رسید. یك مقام بلندپایه اطلاعاتی به آن گفت: «جلسه اندكی بیش از دو ساعت طول كشید. اما مواقعی وجود داشت كه نشستهای متعدد ساعتها و ساعتها طول میكشید تا به یك اجماع دست بیابیم بویژه زمانی كه قضیه به یكی از همسایگان ایران مربوط میشد.»
هایدن و تحلیلگران ارشد در مسایل ایران روز چهارشنبه 28 نوامبر درباره یافتههای جدید «برآورد ملی اطلاعات» به رییس جمهور جورج بوش گزارش دادند. اما به نظر میرسد كه رییس جمهور تلاش چندانی به عمل نیاورد تا محاسبه نماید كه دولت امریكا چگونه میتواند صراحت و صداقت تكان دهنده گزارش اطلاعاتی را در مقابله با ایران به نفع خود به كار گیرد. كنت پولاك، عضو شورای امنیت ملی در دولت كلینتون و نویسنده كتاب «معمای ایران» گفت: «او میتوانست خطاب به ایرانیان بگوید كه این مدرك نشان میدهد كه ما قصد جنگ نداریم. ما قصد لطمه زدن به شما را نداریم. «او در ادامه افزود: « اما ما ـ و سایر كشورهای جهان ـ بسیار نگران برنامه غنیسازی اورانیوم توسط شما هستیم؛ پس بیایید بنشینیم و در مورد آن گفت و گو كنیم».
عجیب اینجاست كه بوش به نظر نمیرسد خواهان به تأخیر افتادن افشای گزارش شده باشد. او به سادگی میتوانست چند هفته وقت بخواهد تا دولتش اهمیت گزارش «برآورد ملی اطلاعات» را مورد تأمل و بررسی قرار دهد و با متحدانمان درباره آن گفت و گو نماید و یك ابتكار دیپلماتیك جدید به منظور مذاكره با ایرانیان سازماندهی كند. نیكلاس برنز،معاون وزیر خارجه،گزارش كوتاهی را در این زمینه به اطلاع اعضای شورای امنیت سازمان ملل ـ كه دور جدید تحریمها علیه ایران را بررسی كرده بودند ـ رسانید؛ اما در همان زمان ارزیابی «برآورد ملی اطلاعات» به مطبوعات درز كرد. هنگامی كه خبر پخش شد، چینیها، كه ظاهرا و به طور غیر مترقبه آماده تأیید تحریمها بودند، از موضع خود عقبنشینی كردند.
نكته مهمی كه رییس جمهور در كنفرانس مطبوعاتی كاخ سفید مورد بحث قرار نداد و در این زمینه سؤالی هم از او نشد، این بودكه ایران برنامه سلاحهای هستهای خود را «در واكنش به فشار و بازرسی بینالمللی» متوقف كرده است. چندین منبع اطلاعاتی به من گفتند كه آنها این امر را مهمترین یافته گزارش مزبور تلقی میكنند. یكی از آنها گفت: «ایران نفوذناپذیر نیست. فشار دیپلماتیك مؤثر واقع میشود و این نكتهای است كه ما پیش از این نمیدانستیم».
لیكن فشار دیپلماتیك از سوی بوش و چنی، اگر هم پذیرفته شده باشد، با اكراه بوده است. حتی زمانی كه رییس جمهور بوش از ابتكاری حمایت میكند، مثل حمایتی كه از كنفرانس اخیر آناپولیس به منظور از سرگیری گفت و گوهای صلح اسراییل ـ فلسطینی به عمل آورد، نوعی ویژگی خلق الساعه و فیالبداهه برای این اقدام ـ یعنی یك شتابزدگی آشكار در واپسین لحظات برای سرهم بندی كردن یك میراث ـ وجود دارد. آنچه از گزارش «برآورد ملی اطلاعات » بر میآید این است كه دیپلماسی توأم با خط تحریم بینالمللی قدرت بسیار بیشتری در كاربرد علیه ایران دارد تا آنچه تا به حال در حل درگیری اسراییل ـ فلسطینی مؤثر بوده است . تردیدی نیست كه كنار آمدن با ایران آسان نیست. در سال 2003، رییس جمهور كلینتون سعی كرد با محمد خاتمی، رییس جمهور ایران ، دست بدهد ـ اما در لحظه آخر از سوی مقامهای بالاتر به خاتمی دستور داده شد كه از این كار خودداری كند. حقیقت این است كه ملاهای ایران در بیشتر مواقع تمایل به گفت و گو با ایالات متحده امریكا ندارند، به همان اندازه كه بوش تمایلی به برخورد مستقیم با آنها ندارد ـ هر چند این احتمال وجود داشت كه یك ابتكار ایرانی در سال 2003 وجود داشته باشد؛ یعنی زمانی كه به نظر میرسید نظامیان آمریكا به زودی در دو سوی مرزهای ایران یعنی افغانستان و عراق مستقر خواهند شد. جامعه اطلاعاتی آمریكا هنوز در این مورد اختلاف نظر دارد كه آیا تدبیری كه از طریق سفارت سوئیس به دست ایالات متحده امریكا رسیده و قول گفت و گوها در طیف وسیع را میدهد یك تلاش آزاد از سوی میانهروهای ایران بوده یا این كه در عالیترین سطح حكومت ایران مورد تأیید قرار گرفته بود.
ارزیابی «برآورد ملی اطلاعات» امریكا یك فرصت نوید بخش را هم از دست داد. تصور كنید اگر رییس جمهور گفته بود: «این گزارش یعنی این كه ما خواهان جنگ نیستیم. ما میخواهیم گفت و گو كنیم كه همه زمینهها از جمله لغو تحریمهای اقتصادی و اذعان به این نكته كه شما قدرت مهم منطقهای هستید را در بر میگیرد. در این گفت و گو همه چیز مطرح میشود البته تا زمانی كه شما هم همه چیز را مطرح كنید. این بدان معناست كه نه فقط اطلاعات مربوط به برنامه غنیسازی اورانیوم بلكه حمایت شما از سازمانهای تروریستی باید مورد گفت و گو قرار گیرد. «ایران چگونه میتوانست به این اظهارات پاسخ منفی دهد؟».
اما این قضیه به یك رییس جمهور دیگر نیاز دارد. ظاهرا رییس جمهور كنونی اشتیاق ، خلاقیت و شكیبایی آن را ندارد كه به مهمترین دیپلماسی كشور در مقابله با دشمنان بر سر مسایلی بپردازد كه ممكن است به معنای فاصله میان جنگ و صلح باشد.
منبع: www.irdc.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}